عباس علی فقیه خراسانی

 

یزدفردا:عباس علی فقیه خراسانی*   :«اصولگرایی اصلاح طلبانه» چیست؟ سوالی سخت که در نگاهی سطحی بدان حتی شاید بشود تلقی پارادوکسی سیاسی از این واژه داشت؛ آن سان که از ادغام دو کلمه ی «اصول گرایی» و «اصلاح طلبی»، سودای سهم بری از آرای دو قطب مقابل سیاست کشور طلب شود. اما با نگاهی دقیق تر به ساختار این ابداع زبانی و از زاویه ی دید جامعه شناسی سیستمی، باید از محتوای مطلوب آن دفاع کرد.

به کار گیری متقابل واژگان جبهه های اصول گرایی و اصلاح طلبی، کمی پیش تر از  انتخابات ریاست جمهوری سال 84 در فرهنگ سیاسی ایران جا افتاد. ائتلاف گروه های همسو در سایه ی این دو جبهه، فضای سیاست را به سمت دو قطبی شدن پیش برد. از آن زمان بود که رهیافت اصولگرایی اصلاح طلبانه، راهی تا انسجام نیروهای نظام در جهت پیشبرد منافع ملی می نمود.

اینک و در این مجال اندک، نگارنده بر آن است تا با تحلیل واژگان «اصول گرایی» و «اصلاح طلبی» در قالب گفتمان جامعه شناسی سیستمی، بر اهمیت رویکرد اصلاحی در عین پایبندی به اصول انقلاب تاکید نماید.

جامعه به مثابه یک سیستم باز، باید بتواند در زمان ایجاد اختلال های اقتصادی، سیاسی و اجتماعی، خود را به تعادل جدیدی در جهت نیل به اهداف آن سیستم برساند تا از تغییرات گسترده ی ناگهانی جلوگیری شود.

در این برهه ی حساس از حیات جمهوری اسلامی، این گونه به نظر می رسد که آرمان گرایی صرف، بدون توجه به لزوم اصلاحات نمی تواند کارگشا باشد. بدین لحاظ، بهترین انتخاب تا هدایت سیستم جامعه به سوی اهداف والای آن تنها از عهده ی فردی عمل گرا ساخته است که با اثبات پایبندی خود به اصول انقلاب، در جهت اصلاح وضعیت موجود گام بردارد. چنین است که امروز نیز بهترین راه، اصول گرایی اصلاح طلبانه است.

1-     چیستی سیستم

سیستم عبارت است از مجموعه ای از عناصر که با یکدیگر مرتبط اند. با تکیه بر این تعریف، سیستم موجودیتی است متشکل از عناصری مرتبط و متعامل که این ارتباط و تعامل، نوعی کلیت و تمامیت بدان می بخشد. این تعریف «لودویگ برتالنفی»، نظریه پرداز تئوری سیستم هاست.

برتالنفی معتقد است که رویکردهای کل بینانه و ارگانیستی که‌ در فرهنگهای چین و هند و ایران باستان، اساس جهان‌بینی ‌ها را تشکیل می‌دادند، در طی‌ قرون پانزدهم تا نوزدهم دچار بی ‌توجهی و غفلت شدند. از طرفی، علوم طبیعی به تدریج‌ استقلال و رشد شگرفی یافتند و شاخه‌های‌ معرفت از یکدیگر جدا شدند؛ همچنین تفکر و جهان‌بینی مکانیستی و جزء بینانه، جای نگرش‌ کل‌گرایانه را گرفت.

این رویکردها، به تدریج‌ دامنه ی خود را از علوم تجربی به علوم‌ اجتماعی، خاصه روان‌شناسی و جامعه‌شناسی، نزدیک ساختند و ارتباط بین علوم نیز کاسته‌ شد و این اعتقاد به گونه‌ای روزافزون تشدید یافت که می‌توان با شناخت اتمها به شناخت‌ کل دست یافت. طیف گسترده ی نظریه ‌های‌ جامعه‌شناسی معاصر، همراه با آشفتگی و تضادهای دامن‌گیرش انسان را به این نتیجه‌ می‌رساند که پدیده‌های اجتماعی را به عنوان‌ «سیستم»ها در نظر آورد.

اندیشمندان درباره اصول و ویژگی‌های کلی زیر در مورد سیستم‌ها اتفاق نظر دارند:

1- ارتباط و وابستگی متقابل؛ عناصر مستقل و غیرمرتبط هرگز نمی‌توانند یک سیستم را به‌وجود آورند.

2- کل‌گرایی؛ کلیت‌های نظام‌مند را نمی‌توان با تجزیه شناخت، بلکه ‌آن‌ها را به‌عنوان یک سیستم می‌توان شناخت.

3- هدفمندی؛ تعامل سیستمی باید نتیجتا به هدف یا اهدافی منتهی شود و نهایتا تعادل نوینی را به وجود آورد.

4- فرایند؛ همه سیستم‌ها برای تحقق اهدافشان درون‌دادهای خود را تحت یک فرایند مشخص و معین به برون‌داد مبدل می‌سازند.

5- درون‌داد و برون‌داد؛ همه سیستم‌ها دارای ورودی و خروجی‌اند. در سیستم‌های بسته مثلا یکبار ورودی برای همیشه وارد سیستم می‌شود ولی در سیستم‌های باز ورودی‌های اضافی به‌طور منظم از محیط دریافت می‌گردد.

6- فرسایش؛ در داخل همه سیستم‌ها مقداری بی نظمی و تصادف وجود دارد که سبب فرسایش درونی ‌آن‌ها می‌شود.

7- قانونمندی و نظم؛ عناصر تشکیل دهنده یک سیستم به‌گونه‌ای منظم و قانونمند با یکدیگر در ارتباطند که اهداف ‌آن‌ها قابل تشخیص و تمیز است.

8- سلسله‌مراتب؛ هر سیستم پیچیده از سیستم‌های ساده‌تر تشکیل شده و خود جزیی از یک سیستم پیچیده‌تر است (این سلسله‌مراتب از دوسوی تا بی‌نهایت ادامه می‌یابد).

9-تفکیک و تمایز؛ در سیستم‌های پیچیده واحدهای تخصصی برای نقش‌های ویژه وجود دارند و این ویژگی همه سیستم‌های پیچیده است.

10- هم‌پایانی و چندپایانی؛ سیستم‌های باز راه‌های متفاوت و جانشینی برای تحقق اهداف خود در فرایند تبدیل درون‌داد به برون‌داد، فراروی خود دارند تا به اهداف خود جامه عمل بپوشانند.

اجزای اصلی یک سیستم، عبارتند از: 

  1-  نهاده (درون‌داده): عوامل و متغیرهایی که به سیستم وارد می‌شوند نهاده نام دارند.

2-  داده:  برون‌داده یا ستاده به خروجی سیستم مربوط می شود. تصمیمات و خط مشی های یک نظام داخلی در قبال تقاضاها و حمایت ها، جزء داده ها محسوب می شود.

3-  بازخور:  ارزیابی هماهنگی یا ناهماهنگی بین نهاده ها و ستاده ها در فرایند بازخور مورد بررسی قرار می گیرد. چنان‌چه تصمیمات سیاست‌گذاران (ستاده ها)، هماهنگ با درخواست های مردم (نهاده ها) باشد، نتیجه بازخور مثبت می باشد، اما اگر سیستم اطلاعاتی به تصمیم‌گیرندگان منعکس کند که مردم ناراضی هستند، بازخور منفی است.

4-  محیط داخلی و خارجی: محیط به مقتضیات و شرایطی اطلاق می شود که سایر عناصر متشکله در آن عمل می کنند. سیستم از عوامل محیطی تاثیر می­پذیرد و بر آن اثر می­گذارد. به عبارت دیگر، سیستم و عوامل محیطی (مانند عوامل طبیعی، فرهنگی، ایدئولوژیکی، اجتماعی،سیاسی، اقتصادی و...) بر هم کنش و واکنش متقابل دارند. به این ترتیب محیط سیستم را عواملی تشکیل می­دهند که اگرچه جزء سیستم نیستند، اما با تغییر در هر یک از آن­ها می­تواند موجب تغییراتی در سیستم شود. بنابراین محیط سیستم شامل کلیه متغیرهایی است که می­توانند در وضع سیستم موثر باشند و یا از سیستم تاثیر پذیرند.

 

2-     انواع سیستم ها

 سیستم ها در طبقه بندی بر اساس مفاهیم «مرز» و « منابع» به دو دسته ی کلی «سیستم های باز» و «سیستم های بسته» تقسیم می شوند. سیستم باز، سیستمی ست که با محیط خود تبادل انرژی، ماده و اطلاعات دارد؛ در حالی که سیستم بسته عملیات خود را به صورت خودکار، از طریق ابراز واکنش نسبت به اطلاعات تولید شده توسط خود، کنترل یا تعدیل می کند. سیستم بسته به محیط خود وابسته نیست، بلکه خود اتکاست و رابطه اش با محیط خارجی قطع است.

یکی از مشخصات سیستم بسته، گرایش ذاتی در جهت تعادل ایستاو رکورد توقف است. به عبارت دیگر، در سیستم بسته بازده دستگاه تناسبی با منابع مصروفه ندارد و اتلاف منابع، بی نظمی و اختلال و اقدامات بدون هدف برای حفظ وضع موجود رواج پیدا می کند. 

بر خلاف سیستم بسته، در سیستم باز گرایشی در جهت تعادل پویاو رشد و تکامل از طریق ارتباط دائم با محیط خارج ملاحظه می شود. در این حالت، سیستم با دریافت منابع مادی و انسانیو تغییر و تبدیلآنها وسعی در ازدیاد و بهبود خروجی، بیش از آنچه نیرو می گیرد (بصورت نیروی انسانی، مواد و اطلاعات) نیرو تولید می کند و بدین ترتیب خود را در مقابل سکون و نابودیحفظ می کند. در سیستم باز، دستگاه نه تنها بایستی خود را با عوامل محیط خارج سازگار سازد، بلکه دائماً خود را با عوامل متغیر داخل نیز منطبق می سازد. 

مفاهیم کلیدی در فهم سیستم ها عبارتند از:

1- ثبات و تعادل: هرچند این دو مفهوم، مترادف و به یک معنا نیستند؛ اما در یک رابطه ی نزدیک و تنگاتنگ با یکدیگر قرار دارند. ثبات به معنای پایداری و استمرار روابط میان متغیرهای سیستم می باشد که در مقابل آن، حالت عدم تعادل می باشد. یک نظام بی‌ثبات به آسانی تعادل خود را از دست می دهد و نامتعادل می­شود، در حالی‌که نظام های باثبات، یا دارای تعادل هستند و یا برای کسب یک سطح تعادل بالاتر تلاش می‌کنند. یکی از ویژگی های سیستم، تلاش جهت حفظ تعادل یا دستیابی به سطح تعادل نوین می باشد.

2- کنش متقابل: تعادل یا کنش و واکنش، همواره در میان عناصر سیستم جاری و ساری  می باشد. کارکرد هر سیستم به کنش متقابل اعضای آن بستگی دارد. به هر میزان کنش متقابل بیشتر شود، سیستم پیچیده تر می گردد. با تشخیص روابط متقابل و چگونگی آن در میان عناصر متشکله‌ي نظام، می توان وضعیت نظام را تحلیل کرد.

3-همبستگی: میان عناصر هر نظام، وابستگی متقابل وجود دارد که نشان‌دهنده ی تأثیر پذیری آنها از یک‌دیگر است. این ارتباط سازمان‌یافته و پیوسته موجب می شود که واحدهای سازنده ی نظام از درجه ای از حساسیت و آسیب‌پذیری نسبت به هم برخوردار شوند. از این‌رو، رفتار و کنش هر واحدی باید بر مبنای نقش و وظیفه­ای باشد که بدان واگذار شده است، زیرا در غیر این صورت باعث صدمه به عناصر دیگر می شود.

4- سازواری و انطباق: هر سیستمی دارای ظرفیت معینی است که قابلیت میزان پذیرش بار وارده به سیستم را نشان می دهد. بدین معنا که هر چه ظرفیت و قابلیت سیستم بیشتر باشد، می توان انطباق پذیری بیشتری را از آن انتظار داشت. بر عکس، سیستم های دارای قابلیت و ظرفیت کم، با ورود بار اضافی نمی توانند خود را با شرایط جدید تطبیق دهند، در نتیجه تعادل خود را از دست می دهند.

5- تحول و دگرگونی: از ویژگی های مهم جامعه‌ي انسانی و نظام بین‌المللی، دگرگونی هایی است که هر روز حادث می شود. از آن‌جا که سیستم موجودات زنده، پویاست و قابلیت پذیرش دگرگونی و هضم آنها را دارد، تا حدودی از استحاله و تغییر شکل نظام جلوگیری می شود. اما اگر میزان تحول بسیار زیاد و شدید باشد باعث فروپاشی سیستم می شود.

 

 

3-     جامعه شناسی سیستمی

بحث ما در این فصل بر سر نگرشی ست جدید در جامعه شناسی، آن سان که جامعه را در یک کل سیستمی می بیند؛ با همه ی ویژگی هایی از سیستم که پیشتر بدان اشاره شد.

جهان بینی کل گرایانه ی فرهنگ های باستانی در قرن پانزدهم و اندک اندک با شکل  گیری رنسانس جای خود را به دیدگاه های ذره‌گرایی‌ (Atomism) با ویژگیهای‌ عنصرگرایی‌ و تجزیه گرایی داد. در معنای تقسیم هر پدیده به اجزای شکل دهنده ی آن و بررسی جزء به جزء برای فهم کل پدیده. دیدگاهی مکانیستی که به هر موجود، چونان ماشینی می نگرد که می شود همه ی ویژگی های کلی را در واکاوی جزئیات و با روش استقرایی یافت.

 نظریات کلاسیک در جامعه‌شناسی‌ نیز بر اندیشه‌های مکانیستی و قالبهای فکری‌ متداول در علوم فیزیک کلاسیک متکی بود. چنان‌که مفاهیمی چون تعادل، توازن قوا، سکون اجتماعی و قانون سکون یا«اینرسی» که در علم فیزیک برای اجسام مادی وجود داشتند، در جامعه‌شناسی نیز راه یافته بودند.

در جامعه‌شناسی‌ فیزیکی یا فیزیک اجتماعی، تفکرات‌ تجزیه‌گرایانه و عنصرگرایی و کوشش برای‌ دریافت اتمهای اجتماعی، زیر بنای شناخت‌ اجتماعی را تشکیل می‌دادند. با پیشرفت‌ علومی چون زیست‌شناسی و تفکر اجتماعی، مسلّم شد که پدیده‌های اجتماعی از قوانین‌ فیزیک پیروی نکرده و سیستمهای بسته‌ای‌ نیستند.چنان‌که متفکران اولیه جامعه‌شناسی، همچون اسپنسر جامعه را شبیه ارگانیسم زنده‌ قلمداد کردند.

بازگشت نگاه کل گرایانه به علوم اجتماعی، گستره ی وسیعی از تضاد و آشفتگی میان نظریه های متفاوت استقرایی و قیاسی پدید آورد. به گونه ای که نگاهی همه جانبه نگر ضروری می نمود تا بتواند با رویکردی تلفیقی، حقایق اجتماعی را در یابد. دریافت از تجربه، ساخت نظریه در فضای انتزاعی ذهن و بازگشت نظریه برای آزمون به جامعه، نیازمند رویکردی سیستمی در علوم اجتماعی بود.

بنابرین در نگاهی کلی می توان سیر تطوری نظریه ی سیستم ها را در کل گرایی ارگانیستی اولیه، ذره گرایی تجربی و در نهایت، دیدگاه جامع سیستم انگار در نظر گرفت.

گرچه نگاه نظام مند به جامعه ممکن است مارا تا تحولات جامعه شناسی آمریکایی در نظریات پارسونز هدایت کند اما در واقع، رویکرد سیستمی علاوه بر تفسیر چگونگی ایجاد تعادل در سیستم، نگاهی عمیق تر به مجموعه ی اجزای جامعه می اندازد و تاریخ، تغییر، تضاد و در نهایت چگونگی فروپاشی سیستم را نیز توضیح می دهد.

4-     سیستم جامعه ی ایران

با در نظر گرفتن جامعه ی ایران به عنوان یک سیستم باز و  خطراتی خارجی و داخلی که آن را تهدید می نماید، باید بتوان از تحلیل دو طیف اصلی سیاسی کشور به عنوان نمادهایی در جهت ایجاد تعادل جدید در وضعیت آنومیک اجتماعی و اقتصادی امروز و پیشبرد اهداف والای انقللاب اسلامی بهره برد.

تجربه ی گذشته به سادگی نشان می دهد که هرگاه مدیریت کلان کشور بر دوش یکی از دو طیف اصلی سیاست قرار گرفته، سرانجامی جز آنومی آن هم حتی در میان اعضای همان طیف نداشته است. بدین سان، تجمیع آشفتگی هاست که امروزه کشور را در وضعیتی خاص برای تلاشی صرف در جهت ایجاد تعادل برای حفظ و تقویت سیستم در جهت نیل به آرمان ها قرار داده است.

تا بتوانیم وضعیت سیستمی جامعه را در قالب سیاسی درک کنیم، بی هیچ انگاره ای از مصادیق خاص، اصلاح طلبی صرف، به نادیده انگاری یا لااقل کم توجهی به آرمان ها متهم است؛ چنانکه اصول گرایی نیز نتوانسته آن سان که باید در جهت اصلاح وضعیت موجود و نیل به تعادل مطلوب گام بردارد.

از آنجا که «هدف»، تشکیل و بقای سیستم را توجیه می کند، آن سان که «علت غایی» مقدم بر علل صوری، مادی و فاعلی ست؛ باید بشود با تکیه بر اصول مسلم سیستم، در جهت هدف غایی و با عنایت به وضعیت روز و تلاش در جهت اصلاح سیستم، گام برداشت.

این بدان معناست که استفاده ی همزمان از واژگان «اصول گرایی» و «اصلاح طلبی» نه فقط برای تقریب اذهان به سوی منش خاص طیف های اصلی سیاست، بلکه راهبردی در جهت اصلاح وضعیت موجود و پیشبرد جامعه به سوی تعالی، در ضمن پای بندی به آرمان هاست.

در این میان چنین به نظر می رسد که تنها همین شعار «اصولگرایی اصلاح طلبانه» است که می تواند تعالی سیستم را تضمین کند. زیرا نه فقط در آرمان که در عمل نیز با عنایت به همگرایی همه ی احزاب و گروه های سیاسی کشور، آن ها را در جهت پیشبرد اهداف بسیج نموده و از بار مشکلات و آشفتگی های سیستم می کاهد.

تا تشخیص مصداق خاص عمل به این شعار نیز، می توان تا سوابق تک تک کسانی که می خواهند سکان اجرای کشور را در دست بگیرند پیش رفت. کارامدی کسی که توانسته در راس هر خرده سیستم ازین نظام، عملکردی قابل قبول داشته باشد و با حفظ اصول اساسی انقلاب، همکاری خود را با طیف های مختلف سیاسی ادامه دهد، بی شک در منش و کنش انسانی عملگرا پیداست که با همه ی توان اجرایی خود اینک با هدف اصلاح سیستم و ایجاد آن تعادل جدید می کوشد.

امروز، بهترین راه اصولگرایی اصلاح طلبانه است.  

پی نوشت:

*دانشجوی رشته های فلسفه و جامعه شناسی دانشگاه تهران

منابع برای مطالعه ی بیشتر:

                                                             

 1- برتالنفی، لودویگ فون؛ مبانی، تکامل و کاربردهای نظریه عمومی سیستم‌ها، کیومرث پریانی، تهران، تندر، 1366

 2-  رضاییان، علی؛ تجزیه و تحلیل و طراحی سیستم، تهران، سمت، 1375

3- سادوسکی، و. ن؛ نظریه‌ي سیستم ها: مسائل فلسفی و روان شناختی، تهران، چ اول، 1370

4- طایفی، علی؛ جامعه شناسی سیستمی، نشریه رشد آموزش اجتماعی، شماره 16، تابستان 72

5- فرشاد، مهدی؛ نگرش سیستمی، تهران، امیرکبیر، 1362

 

6.  Gouger, j. Daniel and Robert W. Knap; system analysis technique,New York,   John Wiley and sons, 1974

7.  Rudolf Stichwe; "Systems Theory” In: Bertrand Badie et al. (eds.), International Encyclopedia of Political Science. Sage New York, 2011

 

 

  • نویسنده : یزد فردا
  • منبع خبر : خبرگزاری فردا